تناقض

تناقض

معرفی کتاب: دفاعیه یک ریاضیدان


نویسنده کیست؟
   گادفری هارلود هاردی از ریاضیدانان برجسته انگلیس در قرن نوزدهم و بیستم بود. هاردی مقاله های تاثیرگذار فراونی با همکاری جان ادنسور لیتلوود و سیروینیا رامانوجان در زمینه نظریه اعداد و آنالیز نوشته است.

   از نام هاردی در بیشتر کتاب های نظریه تحلیلی اعداد یاد می شود و از کارهای ماندگار وی می توان به روش دایره، پیشرفت هایی برای اثبات قضیه اعداد اول و حدسیات هاردی-لیتلوود اشاره کرد.

کتاب درباره ی چیست؟
   هاردی یک ریاضی دان محض بود که علاقه مند نبود کارهایش کاربردی شود.(برای مطالعه بیشتر به اینجا مراجعه کنید.) او درکتاب خود سعی کرده است به دفاع از این عقیده ی خود بپردازد و همچنین با مقایسه شغل ریاضیدان با شغل های دیگر برتری کار ریاضی را نشان دهد.

  با کمال تاسف باید بگویم که خوانندگان که علاقه ی چندانی به ریاضی ندارند، با بیان ناقصی از جملات کتاب تلاش کرده اند کتاب را یک اعتراف نامه از هاردی جلوه دهند به گونه ای که گویی او ریاضی محض را بیهوده می داند. خوانندگانی که آشنایی کافی با تاریخ ریاضی و شخصیت هاردی داشته باشند هیچ شکی در مورد باطل بودن این دیدگاه نخواهند داشت. به همین دلیل من ترجیح دادم چند پارگراف متوالی از کتاب را در اینجا بیاورم.

بعضی از قسمت های جالب کتاب
  • ریاضیدان، مانند نقاش یا شاعر نقش پرداز است. ولی نقش های او ماندگارترند، چون از ایده ساخته می شوند. نقاش نقشهای خود را با شکل و رنگ می سازد، و شاعر با کلام. تابلو نقاشی ممکن است "ایده"ای را مجسم کند ولی این ایده معمولاً پیش پا افتاده و کم اهمییت است. در شعر ایده ها بیشتر به حساب می آیند، ولی همچنان که هاوسمن با تاکید می گفت: "نمی توانم قبول کنم که چیزی به نام ایده شعری وجود دارد. شعر آن چیزی نیست که گفته می شود، بلکه شیوه ای است برای گفتن آن چیز."
        گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه 
        به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد

  • آیا این شعر زیبا نیست؟ و در عین حال آیا ایده هایش نازل و دروغین نیستند؟ ظاهراً فقر ایده تاثیر چندانی بر زیبایی نقش لفظی ندارد. ولی ریاضیدان ابزار کاری در دست ندارد مگر ایده، و بنابراین، نقش های او احتمالاً بیشتر می پایند، زیرا ایده دیرتر از کلمه کهنه می شود.نقشهای ریاضیدان، همچون نقش های نقاش یا شاعر باید زیبا باشند. ایده های ریاضی باید همچون رنگ های نقاش یا واژه های شعر به گونه ای هماهنگ به هم بپیوندند. نخستین محک زیبایی است.
  • گالوا در بیست و یک سالگی در گذشت، آبل در بیست و هفت سالگی، رامانوجان در سی وسه سالگی، ریمان در چهل سالگی ... و من هیچ دستاورد ریاضی مهمی سراغ ندارم که ایده آن پس از پنجاه سالگی به ذهن ریاضیدان خطور کرده باشد.

ویروس مسری غم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

معرفی کتاب: شاگردی یک ریاضیدان


نویسنده کیست؟

آندره ویل، ریاضیدان یهودی اهل فرانسه، از تاثییرگذارترین شخصیت های ریاضی قرن بیستم و از موسسان مکتب بورباکی است.

از کارهای ماندگار او می توان به معرفی مفهوم فضای یکنواخت، اثبات قضیه دوگان پونتریاگین، حدسیات ویل، قضیه موردل-ویل و قضایای دیگری که به ارتباط عمیقی بین هندسه جبری و نظریه اعداد منجر شده، اشاره کرد.

کتاب درباره ی چیست؟

آندره ویل در بیشتر صفحات کتاب به شرح زندگی خود در خلال رویداد های تاریخی قرن بیستم از جمله جنگ جهانی اول، دوم و نیز علاقمندی خود به ادبیات جهان سخن می گوید. در جا به جای کتاب اندیشه های رادیکال وی نسبت به شیوه ی زندگی دیده می شود که بعضی از آن ها در واقع اندیشه مشترک  ریاضیدانان آن زمان بوده است. سخنان نویسنده درباره ی ریاضیدانان تاثیرگذار  قرن نوزدهم و بیستم از جمله  دیودونه، آدمار، پوانکاره، کارتان، کورانت، هاردی، رامانوجان، لیتلوود و... از قسمت های جذاب کتاب برای من بود.

بعضی از جملات جالب کتاب

  • تمایل شدید داشتم به اینکه با گفتن "واضح است که ..." میانبر بزنم. آقای کولن به من یاد داد که هرگز از این اصطلاح استفاده نکنم. او می گفت "اگر چیزی واقعاً واضح باشد، اصلاً احساس نمی کنی که باید این را بگویی، و وقتی آن را بیان می کنی، به این معنی است که اصلاً واضح نیست." آقای کولن کسی است که ریاضی نویسی را به من یاد داد.
  • در آن زمان همه فکر می کردند که اگر کسی می خواهد قواعد را زیر پا بگذارد، ابتدا باید یاد بگیرد که قواعد را مراعات کند.
  • هنگام خواندن آثار شاعران یونانی به این باور رسیده بودم که آنچه واقعاً در تاریخ بشریت مهم است متفکران به راستی بزرگ اند و بهترین راه برای شناختن این متفکران تماس مستقیم با آثار آن هاست. بعداً آموختم که این قضاوت را باید کمی اصلاح کنم، اما هیچ وقت کاملاً کنارش نگذاشتم.
  • به جمله ای از پوانکاره برخوردم که کمتر از دیدگاه من افراطی نیست؛ او می گوید: "ارزش هر تمدنی فقط به علوم و هنرهای آن است." با چنین ایده هایی در ذهنم، راهی نداشتم جز اینکه به محض آنکه توان مادی و ذهنی کافی داشته باشم، با سر به درون آثار ریاضیدانان بزرگ گذشته شیرجه بروم. ریمان اولین نفر بود. از او رساله  امتحان گزینش معلم، و کار مهمش در مورد توابع آبلی خواندم. این گونه شروع کردن شانسی بود که همیشه برای داشتنش سپاسگزار بوده ام.

چرا می نویسم؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند!

سایه جان رفتنی هستیم بمانیم که چه

زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه


درس این زندگی از بهر ندانستن ماست

این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه


خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز

دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه


آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز

بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه


دور سر هلهله و هاله شاهین اجل

ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه


کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند

هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه

هر گدای عشق را حافظ نخواند شهریار

آتشی در خرمن هستی من افتاده بود

تا برآرد روزگار از روزگار من دمار


من چو غواصی که ناگه رفته در کام نهنگ

یا کسی کو خود زده ناگه به آبی بی گدار


تیره طوفانی که گر بر کوهساران بگذرد

باز نگذارد به جز خاکستری از کوهسار


غرقه ی غرقاب و دارم دست و پایی می زنم

بی فروغ از هر کران و نا امید از هر کنار


گه به جانم آتش تحمیل تسلیم و رضاست

گه به مغزم برق فکر انتقام و انتحار


سر فکندم پیش و رفتم رو به سوی سرنوشت

ورد آهم دمبدم ای روزگار ای روزگار


تاج عشق آری به خاکستر نشینان می دهند

هر گدای عشق را حافظ نخواند شهریار

بهر چه امشب با خاطره ها آمده ای باز به سویم ؟

ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر

بر من منگر ، تاب نگاه تو ندارم

بر من منگر ، زانکه به جز تلخی اندوه

در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم

ای رفته ز دل راست بگو ! بهر چه امشب

با خاطره ها آمده ای باز به سویم ؟

گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه

من او نیم ، او مرده و من سایه اویم

انتخاب واحد

می کَنم الفبا را ، روی لوحه ی سنگی
ج مثل جبری ، خ مثل خطی
بعد از این اگر باشد در نبود خواهد بود
مثل تاب بیتابی مثل رنگ بیرنگی


پ.ن:شب انتخاب واحد

دزدی به نام زمان

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

غول چراغ جادو

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید