تناقض

تناقض

معرفی کتاب: شاگردی یک ریاضیدان


نویسنده کیست؟

آندره ویل، ریاضیدان یهودی اهل فرانسه، از تاثییرگذارترین شخصیت های ریاضی قرن بیستم و از موسسان مکتب بورباکی است.

از کارهای ماندگار او می توان به معرفی مفهوم فضای یکنواخت، اثبات قضیه دوگان پونتریاگین، حدسیات ویل، قضیه موردل-ویل و قضایای دیگری که به ارتباط عمیقی بین هندسه جبری و نظریه اعداد منجر شده، اشاره کرد.

کتاب درباره ی چیست؟

آندره ویل در بیشتر صفحات کتاب به شرح زندگی خود در خلال رویداد های تاریخی قرن بیستم از جمله جنگ جهانی اول، دوم و نیز علاقمندی خود به ادبیات جهان سخن می گوید. در جا به جای کتاب اندیشه های رادیکال وی نسبت به شیوه ی زندگی دیده می شود که بعضی از آن ها در واقع اندیشه مشترک  ریاضیدانان آن زمان بوده است. سخنان نویسنده درباره ی ریاضیدانان تاثیرگذار  قرن نوزدهم و بیستم از جمله  دیودونه، آدمار، پوانکاره، کارتان، کورانت، هاردی، رامانوجان، لیتلوود و... از قسمت های جذاب کتاب برای من بود.

بعضی از جملات جالب کتاب

  • تمایل شدید داشتم به اینکه با گفتن "واضح است که ..." میانبر بزنم. آقای کولن به من یاد داد که هرگز از این اصطلاح استفاده نکنم. او می گفت "اگر چیزی واقعاً واضح باشد، اصلاً احساس نمی کنی که باید این را بگویی، و وقتی آن را بیان می کنی، به این معنی است که اصلاً واضح نیست." آقای کولن کسی است که ریاضی نویسی را به من یاد داد.
  • در آن زمان همه فکر می کردند که اگر کسی می خواهد قواعد را زیر پا بگذارد، ابتدا باید یاد بگیرد که قواعد را مراعات کند.
  • هنگام خواندن آثار شاعران یونانی به این باور رسیده بودم که آنچه واقعاً در تاریخ بشریت مهم است متفکران به راستی بزرگ اند و بهترین راه برای شناختن این متفکران تماس مستقیم با آثار آن هاست. بعداً آموختم که این قضاوت را باید کمی اصلاح کنم، اما هیچ وقت کاملاً کنارش نگذاشتم.
  • به جمله ای از پوانکاره برخوردم که کمتر از دیدگاه من افراطی نیست؛ او می گوید: "ارزش هر تمدنی فقط به علوم و هنرهای آن است." با چنین ایده هایی در ذهنم، راهی نداشتم جز اینکه به محض آنکه توان مادی و ذهنی کافی داشته باشم، با سر به درون آثار ریاضیدانان بزرگ گذشته شیرجه بروم. ریمان اولین نفر بود. از او رساله  امتحان گزینش معلم، و کار مهمش در مورد توابع آبلی خواندم. این گونه شروع کردن شانسی بود که همیشه برای داشتنش سپاسگزار بوده ام.
  • تا ده یا دوازده سالگی نمی دانستم که یهودی ام.
  • از این امتیاز برخوردار شدم که نه تنها روزها، بلکه شبها را هم در کتابخانه میتاگ لفلر بگذرانم؛ کتابخانه ای که در آن نیم قرن مکاتباتش با همه ریاضیدانان بزرگ اروپا را، به دقت طبقه بندی شده، نگه داری می کرد. از دستبرد زدن شبانه به این گنجینه و قرار گرفتن در حضور هرمیت، پوانکاره، پنلوه هیجان خاصی داشتم؛ در حلقه ی صمیمی ایجاد شده توسط نور آباژورف گویی دنیای خارج دیگر اصلاً وجود نداشت.
  • دلم می خواست هر موضوع ریاضی را بیشتر از غیرمتخصص ها و کمتر از متخصص ها بدانم.
  • استاد راهنمای رساله ی دکترایم متوجه چند اشکالی که در اثبات هایم بود نشد، ولی توصیه های مفیدی در مورد ویرگول ها کرد.
  • گرچه من چندان طرفدار تکنولوژی نیستم، ولی وقتی سرانجام برق خانه وصل شد، خیلی خوشحال شدم.
  • ریموند پالی وقتی دیگران در کنارش بودند، این انگیزه را داشت که بیشتر کار کند تا از آن ها سبقت بگیرد. بر خلاف او، روش من جست و جوی موضوعاتی بود که احساس می کردم من را در هیچ رقابتی قرار نمی دهند، تا بتوانم سال ها بدون مزاحمت دیگران کار کنم.
  • روشن ترین خاطراتمان، تاریخ رویشان ندارد، و به ترتیب زمانی هم مرتب نشده اند. از بسیاری از جهات، حافظه شبیه جعبه ای پر از عکس ها و حلقه های فیلم قدیمی  است، که برخی از آن ها تا حدی پاک یا خراب شده اند.
  • گرچه شب برای خوابیدن کوتاه است، ولی همه روز را می توان چرت زد.
  • اوتو اشمیت ریاضیدانان مسکو و پتروگراد را جمع کرد و گفت: " حکومت هر چه باشد، کار ریاضیدانان را مردم عادی نمی فهمند و نمی توانند ما را از خارج نقد کنند؛ تا وقتی که با هم متحد بمانیم آسیب ناپذیریم."
  • در آن زمان نیویوک از زمین تا آسمان با نیویورک امروزی فرق داشت؛ آسمان خراش ها کمتر آسمان را می خراشیدند؛ دیوانه های کمتری در خیابان ها پلاس بودند.
  • رفتار فرانسویان در آن زمان(جنگ جهانی دوم) بیشتر شبیه به گوسفندانی بود که به هر جا هدایتشان کنند می روند تا شبیه به کسانی که تصمیم گرفته اند از آنچه برایشان عزیز است دفاع کنند.
  • زندگی ترکیبی ازجزئیات پیش پا افتاده است.
  • چیزهای جالبی یافته ام تا آنجا که دلم می خواهد مدت بیشتری را در اینجا (زندان) بمانم تا بتوانم در آرامش و سکوت، چیزی را که شروع کرده ام تمام کنم. کم کم دارم فکر می کنم که برای علوم محض، هیچ چیز بهتر از زندان نیست. ویج همیشه می گفت اگر شش ماه یا یک سال در زندان می بود می توانست فرضیه ی ریمان را ثابت کند.
  • تحقیقات ریاضی ام چنان در حال پیشرفت است که حتی خوابش را هم نمی دیدم. کمی هم نگران شده ام؛ اگر فقط در زندان است که می توانم به این خوبی کار کنم، آیا لازم است سالی دو سه ماه خودم را جایی حبس کنم؟
  • تب تند ریاضی ام فروکش کرده است. وجدانم مجبور می کند پیش از اینکه جلوتر بروم، حتماً جزئیات برهان هایم را کامل کنم؛ و این کاری است که به شدت کسالت بار. با وجود اینکه روزی چند ساعت صرف این کار می کنم، به هیچ جا نمی رسم.
  • موسسه ای که به آن تعلق ( واژه ای که به دقت رابطه ام با کارفرمایم را توصیف می کند) داشتم، مزین به نام پرشکوه "دانشگاه" بود؛ ولی در واقع، مدرسه مهندسی سطح پایینی وابسته به صنایع فولاد بود. تنها چیزی که از من و همکارانم می خواستند این بود که فرمول هایی ساده از کتاب های درسی سطح پایینی را چون لقمه های جویده شده در دهان دانشجویان بگذاریم و مواظب باشیم که چرخ های این کارخانه مدرک سازی به روانی بچرخند. گاهی فراموش می کردم کجا هستم، به تخیلاتم پروبال می دادم، و برهان قضیه ای را می گفتم. بی درنگ، مطابق آیین جا افتاده دانشگاه می پرسیدم "سوالی هست؟" چنانچه از پیش می دانستم، این سوال مطرح می شد که "این برهان در امتحان در می آید؟" و من جواب را در آستین داشتم: "این را باید بدانید، ولی زیاد مهم نیست." و همه شاد می شدند.
  • فحشا چیزی نیست جز تنزل دادن چیزی ارزشمند به حد کاربرد روزمره برای پول.
  • هرمان وایل جواب داد: " برخی بیشتر از دیگران به حماقت سازمان یافته حساس اند."




  • سهیل میم

تاریخ ریاضی

معرفی کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی